آخوند آنلاین

تراوشات فکری یه بنده خدا در باب دین ، سیاست ، فرهنگ و ...

آخوند آنلاین

تراوشات فکری یه بنده خدا در باب دین ، سیاست ، فرهنگ و ...

این وبلاگ متعلق به یه بنده خداییه که میخواد یه چیزایی بنویسه و منتشرش کنه ولی هم یه کمی می ترسه هم یه کمی امیدواره.
به هر حال می نویسه و از هیچ کسی هم نمی ترسه . چرا که اگر بخواد بترسه باید از عالم بترسه.پس نمی ترسه.
یا علی
۰۹ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۵۵

گنجشکِ سوری

باسمه تعالی

امروز جوجه گنجشکی را دیدم که در بالکن خانه ما محبوس شده بود. بعد از تماشای باز بودن دهان گنجشک از گرمای محیط، پرنده بیچاره را گرفتم تا به آن آبی بدهم چرا که قادر به پرواز نبود. او بسیار ترسیده بود . خواستم به او آب بدهم ولی امتناع کرد . بعد از گذشت چند دقیقه سر و کله چند گنجشک که احتمالا والدین او بودند پیدا شد. زمانی که نمازم تمام شد بلافاصله آن را روز آهن های بالکن گذاشتم . زمانی که تعادل خود را از دست داد به زور پرواز کرد و روی درخت در خیابان نشست .

تمام این مدت که شاید کمتر از 10 دقیقه طول کشید درس آموز بود؛از اول که من قصد کمک داشتم و پرنده ترسیده بود و از خوردن آب ابا کرد و از طرف دیگر که والدینش سر گردان نزدیک خانه بودند و نمی دانستند چه بکنند و زمانی که احتمالا قطع امید کردند و کمتر اطراف آن آمدند و حتی زمانی که موقع سقوط او بود و در همین لحظه با پرواز، حکم آزادی خود را امضاء کرد.

 یک نکته بیش از بقیه چیزها بر من تاثیر گذ اشت و آن، احساس سرگشتگی پدر و مادر او در موقع اسارت فرزند بود. واقاً چه حس و حالی در زمان گرفتاری بچه ، پدر ومادرها دارند؟ آیا کسی هست که آن را درک بکند؟  در ماجراهای مردم افغانستان، پاکستان، عراق، سوریه، یمن، بحرین، میانمار و فلسطین ، چه حس و حالی پدر و مادرهای این کشورها داشته اند و این بشر چه کرد با آنها...

نظرات  (۱)

۰۹ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۵۹ رادیو عاشقی
درود بر شما
پاسخ:
مخلص شماییم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی